13 آذر 1403



کلید در بسته باش !

0 1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 رای)

پسرک با عجله از کنار او گذشت، اما چند قدم جلوتر پایش به چیزی گیر کرد و افتاد. تمام خرت و پرت هایش پخش زمین شد. او مکثی کرد و بعد ناخودآگاه نشست و به پسرک در جمع کردن وسایلش کمک کرد....

و خدايي كه در اين نزديكي است !

0 1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 رای)

مردی با خود زمزمه کرد:  خدایا با من حرف بزن !

یک سار شروع به خواندن کرد، اما مرد نشنید.

فریاد بر آورد: خدایا با من حرف بزن !

آذرخش در آسمان غرید، اما مرد گوش نکرد...

خدا چه شکلیه ؟!

0 1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 رای)

یکی بود یکی نبود. یه روزی روزگاری یه خانواده ی سه نفری بودن. یه دخترکوچولو بود با مادر و پدرش، بعد از یه مدتی خدا یه داداش کوچولوی خوشگل به دخترکوچولوی قصه ی ما میده، بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت.
دخترکوچولو هی به مامان و باباش اصرار می‌کنه که اونو ...

شام آخر !

0 1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 رای)

لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو " شام آخر " دچار مشکل بزرگی شد: می بایست " نیکی " را به شکل عیسی و "بدی" را به شکل "یهودا" یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند ، تصویر کند . کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند. روزي ...

قانون كاميون حمل زباله !

0 1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 رای)

روزی سوار یک تاکسی شدم تا به فرودگاه بروم .

ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید.

راننده تاکسی محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد و دقيقاً به فاصله چند سانتيمتر از اون ماشين متوقف شد!

تو عاشق نيستي !

0 1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 رای)

امیری به شاهزاده گفت: من عاشق توام.

شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.

امیر برگشت و دید هیچکس نیست.

شاهزاده گفت: عاشق نیستی !!!! عاشق به غیر نظر نمی کند.

مرگ و باغبان

0 1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 رای)

قطعه ای از یک کتاب
باغبان جوانی به شاهزاده اش گفت:" به دادم برسید حضرت والا! امروز صبح عزرائیل را توی باغ دیدم که نگاه تهدید آمیزی به من انداخت. دلم می خواهد امشب معجزه ای بشود و بتوانم از این جا دور شوم و به اصفهان بروم."

با خشونت هرگز

0 1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 رای)

با محبت شاید، با خشونت هرگز...........................
با خشونت هرگز
بچه ها لال شوید بی ادب ها ساکت
سخت آشفته و غمگین بودم به خودم می گفتم

برترین وبلاگ ها

malihejoon773
نام وبلاگ: malihejoon773
باران67
نام وبلاگ: باران67
✿ نیلوفرانه ✿
نام وبلاگ: ✿ نیلوفرانه ✿
kurosh1
نام وبلاگ: kurosh1

لینکهای ویژه